کشف آسیاب قدیمی در مرزداران
همشهری آنلاین- سحر جعفریانعصر: بقایایی از آسیابهای گوشه و کنارِ شهر که در خوشبینانهترین حالت ممکن یا به عنوان اثر ملی، شماره شدهاند و یا در بدترین حالت امکان، متروک و واگذاشتهاند. گوش به خشت و گِلشان اگر بخوابانیم، قصه و داستانهای بسیار خواهند خواند: «نان نباشد انگار قشون، سلاح ندارد…همینجا پای تپههای عباسآباد، آسیابی بنا کنید»، «آسیاب به نوبت…اول، گندمهای حاج فتحالله، دوم میرزاحسنخان، سوم…»، «مُزدِ آسیابان در گروی قیمت گندم است»، «سنگِ آسیاب را خوب تیشه کن تا گندم، زیر آن لِه نشود…حواست باشد، سنگ کهنه باشد گندم زیر آن میسوزد»، «دورِ بعدیِ آسیاب، آردِ خیراتِ میرزاباشیست» و «موی سر و ریشم را در آسیاب سفید نکردم که به خاطرِ قحطیِ گندم، آب را از آسیاب بیندازم».
تهران و همه آسیابهای شمال و جنوبش
اغلب آسیاهای تهران از سَر آبهای روان و جوشانِ چاه و قنات و نیز پهنه طلاییِ مزارع گندم، آبی و آسیاب بودهاند که تاریخ قدیمیترین آنها به ویژه در محدوده باستانی ری به حدود دوران ساسانی بازمیگردد. برخیشان هم صفویه و زندیه و قاجار. از جستجو در منابع معتبر جغرافیای تاریخی پایتخت چنین برمیآید: «تعداد آسیابهای شمیران بیش از ۴۰ سازه از حصارک در شمالیترین نقطه تا مجیدیه در جنوبیترینِ حدود آن بوده و در ری نیز بیشتر از ۵۰ آسیاب از دولتآباد در بالادست تا منصورآباد در پاییندستِ آن، هر چه از غلات بود را آرد میکردند.» زمان گذشت و گذشت تا بدان جا که تهران، کِش و قوس آمد و بسیاری از آن آسیابهای خاطرهانگیز به زیر ساخت و سازهای نو و مدرن، دفن شدند. به جز ۶ آسیاب که خوشاقبال بودند و نامشان (والی، یوسفآباد، کُهَک، رباطکریم، محمدیه و ری) در لیست آثار ملی ثبت شد.
مهرنوشخانم؛ واقفِ آسیابِ نانِگِرده
آسیاب کَهُک، یک راه به دِه طرشت داشت و یک راه به باغ انار. بزرگ و شلوغ؛ آنقدر که صدها خرمن گندم میانش جای میگرفت و اگر خوب چشم میچرخاندی حتما جای خالی برای خرمنهای بیشتر در آن مییافتی. به آسیابِ نان «گِرده»، آسیابِ وقفی و تغار رستم هم شهرت داشت. شهرتِ نان گرده از سرِ آردهای عالی و اعلایی بود که از میانِ سنگهایش حاصل میشد، آوازه وقفی نیز به موقوف بودن آن اشاره دارد که مالکِ آخر یعنی مهرنوشخانم (خواهر لطفعلیخان فراشباشی) خط و سند نوشت تا همه عرصه وعیانِ سازه از حیاط و طویله و تا آردانداز و حجره فروش غلات وقفِ نیازمندانِ سادات و غیرسادات شود و بالاخره عنوانِ تغارِ رستم که گویا از مخروط تنوره عمیق آن برمیآید. بلوار مرزداران، خیابان لادن نشانیِ فعلی بقایای این آسیاب است.
مورد عجیبِ آسیابِ عجایبی
شمالِ حصارِ تهران که ناصرالدینشاه حدود آن را دارالخلافه کرده بود، زمینهای سبز و وسیع دیده میشد. ابتدا نیمی از آن را حاجی میرزا آغاسی، صدراعظم محمدشاه بنا داشت به آباد کردن و آسیاب ساختن که بعدها آسیاب بزرگ یوسفآباد نام گرفت و پس، نیمی دیگر را میرزا حسن مستوفیالممالک، نخستوزیر قاجار و پهلوی خرید و آسیاب کوچک یوسفآباد را در آن خِشت گذاشت. آسیاب بزرگ که گاومیشی هم نام داشت که زمان ساخت بزرگراه رسالت، تخریب شد. ماند، آسیاب کوچک که سال ۱۳۲۲ در ازای چند تومان به نام حاجابوالقاسم عجایبی سند شد. کشاورزانِ آبادیهای اطراف از درکه تا ونک گندمهایشان را بار قاطر میکردند و میآوردند تا ابوالقاسم که قاعده خُرد شدن گندمها میدانست به خوبی آردشان کند. خبازها هم از عباسآباد تا اوین خریدار آردهای او بودند. وارثانِ عجایبی بعد از مرمت و ثبت آسیاب در فهرست آثار ملی به انتظار اسپانسر نشستهاند.
مُزد گران و آردِ سیاه و نانِ سفت
از هر یک مَن گندم یک قِران یا یک ریال و گاه از هر ۱۰ مَن گندم، یک مَن مُزدِ آسیابانِ والی بود…اندازه مَن در شهرهای گوناگون، متفاوت بود از ۳ تا ۱۲ کیلوگرم. زمینِ آسیاب والی از برای محمدقاسمخان والی، سفیر ایران در روسیه بود که به نوادگان او و بعد در سال ۱۳۲۵ به اجاره حاجقندی رسید. مستاجر، آسیاب والی را از سنگخُردکنی به گندمخُردکنی تغییر داد و تا حدود سال ۱۳۵۸ که آبِ قناتِ نارمک به حوضچهاش راه داشت روزانه بیش از ۸۰۰ کیلوگرم آرد، به گونی و کیسه مشتریان میریخت. مشتریانی که آردِ آسیابهای موتوری و کارخانه سیلو را نمیپسندیدند و به سببِ آتشی که در موتورخانه آن آسیابهاو کارخانه زبانه میکشید، آرد را سوخته و نانش را سیاه و سفت میپنداشتند. نام آسیاب والی (حوالی پل چوبی و خیابان امامی) میان آثار ملی جای گرفتهاست.
پینوشت: اطلاعات این گزارش براساس صحبتهای سخنرانان «نشست شبهای ایران» با موضوع آسیابهای ایران مکتوب شدهاست.