گزارش

ما همه اهل یک خانه‌ایم



همشهری‌آنلاین- سحر جعفریان‌عصر: قرار بر پهن کردن سُفره افطاری‌ای بین‌المللی است که میزبانانش همه دانشجویند و اغلب، غیرایرانی؛ از خاور دور تا ینگه دنیا که ۴٣ ملیت را شامل می‌شود…یکی‌شان چای‌چینگ از چین که برای سُفره افطار ملل، سالاد ماهی را تدارک دیده یا کریستین از اتیوپی که دورو وت را درست بر طبق سفارش‌های مادرش، پخته‌است. برخی‌شان خوش‌سلیقگی به خرج داده‌اند و با لباس بومی سرزمین خود، میان یکی از ٧٠ غرفه جشنواره، ایستاده‌اند…صدای اذان که به گوش می‌رسد، میهمانان از وزرای امورخارجه، سفرای کشورها و اساتید دانشگاهی غرفه‌گردی آغاز می‌کنند…لابه‌لای به‌به و چه‌چه‌ها، «اسم این غذا چیه؟»، «چه موادی داره؟»، «دستور پختش چیه؟»، «عجب طعمی» نیز بسیار گفته و شنیده می‌شود. حاشیه‌هایی دیدنی و خواندنی این جشنواره متفاوت بین‌المللی را اینجا مرور می‌کنیم.

خوشمزه های سُفره قلمکارِ ایرانی

پیشتر از غرفه‌های خوشمزه این جشنواره، غرفه ایران با میزی خوش بو و بَرَنگ از کوفته‌تبریزی، آش‌شولی، عدس‌پلو، قرمه‌سبزی، شله‌زرد، اِشکنه، حلوای اوماج و سالاد شیرازی خودنمایی می‌کند. غرفه‌ای بزرگ که چند دانشجوی ایرانی یکی مثل مائده و دیگری مانند زهرا و الهه میانش دست به کاری دارند تا برای افطار، خوردنی‌ها، همه گرم و مهیا باشند. بیشترین تعداد غذا در همین غرفه چیده‌شده که آب از لب و لوچه بازدیدکنندگان راه‌می‌اندازد. نخستین غرفه و بیشترین تنوع از برای میزبان بودن‌شان است. مائده روی ظرف سالاد شیرازی را با سلفونی ضخیم می‌پوشاند و زهرا نیز لبخندی پهن به بازدیدکنندگان تحویل می‌دهد. کارِ الهه اما سخت‌تر به‌نظر می‌رسد که هر چند دقیقه یک‌بار، تکرار می‌کند: «نه؛ متاسفانه روی میزمان کباب‌کوبیده و جوجه زعفرانی نداریم…». او می‌گوید: «بعد از قرمه‌سبزی و آبگوشت، این کباب و جوجه است که خارجی‌ها برایشان سر و دست می‌شکنند.»

نه خرچنگ و مار، فقط اُچازوکه و دیزی

اسمش، سایاکا بود ولی حالا، علی نام دارد که آرام به صندلیِ غرفه ژاپن تکیه داده. ترمِ ششم مردم‌شناسی‌ست و قبل از اینکه مسلمان شود و قصدِ تحصیل در ایران کند هم ذکر خیرِ فرهنگ و هنر ایرانی را شنیده و هم طعم خوشِ غذاهای ایرانی‌پز را چشیده‌بود. اصلا همان‌اندازه که از شعرِ حافظ و مولانا، لذت می‌برد همان‌قدر هم دیزی و چلوکباب دوست دارد. او، روی میز را نه دیس و بشقابِ خرچنگ و مارِ نیم‌پز که ظروفی پُر از نیکوجاگا (مخلوطی از گوشت، سیب‌زمینی، عسل و کمی هم ادویه محلی) و اُچازوکه (برنج شور و پخته با چای‌سبز) چیده: «دیزی و چلوکباب باید مثل فرش ایرانی، جهانی شود…یکی‌دو بار دیزی درست کردم ولی راستش طعم‌دار نشد…یاسر (همکلاسی ایرانی‌اش) می‌گوید تا ایرانی نباشی نمی‌توانی دیزیِ پُر و پیمانی بگذاری وسط سفره…»

دِسِر بعد از افطار با ناپلئون

روی میزِ غرفه فرانسه، دیس به دیس، کروسانت، کَنِله، اِکلِر، ناپلئونی و تارت چیده‌شده که از عطر شیرین و شکلاتی‌شان، بازدیدکنندگان، پا سُست می‌کنند. غرفه‌دارش نادر، متولد پاریس است ولی بزرگ شده تهران. از صبح که چشم باز کرده همراه همسر و دخترش سرگرم پختن همین شیرینی‌ها شده که دقایقی بعد از اذان مغرب، بازدیدکنندگان از برای‌ دانه به دانه‌یشان صف می‌ایستند. حتی رحیم، نگهبان یکی از ورودی‌های محل جشنواره نیز سر زدن به این غرفه را برای بعد از افطار و شیرینم شدن کامش نشان کرده‌است.

برنج اینجا، برنج آنجا، برنج همه‌جا

انواع برنج را می‌توان روی میز بیش از ٧٠ غرفه این جشنواره متفاوت دید؛ حتی در بعیدترین غرفه یعنی غرفه نیجریه که ایکچوکو با آگبادای گلدوزی شده‌اش(لباس سنتی مردان) در آن، جولاف‌رایس (پلوی مخصوص) به بازدیدکنندگان تعارف می‌کند. یا در غرفه ترکیه که علی‌رغم روشن نگه داشتن وارمر سوفله‌خوری‌های (ظروف ویژه پذیرایی) پیلاو (پلوی نخود) و یارما (پلوی بلغور)، بازدیدکنندگان از سِودا و چیچِک (غرفه‌داران)، بیشتر پیِ انواع بورِک را می‌گیرند. بورک‌هایی که خیلی وقت است کفگیرشان به تَهِ دیگ خورده است. در نهایت، سِودا و چیچِک به گفتن عبارت «گولَه‌گولَه» (خداحافظ) بسنده می‌کنند.

غذا تمام شده‌است!

ساعتی از افطار می‌گذرد و حالا تقریبا کمتر غذایی بر میز غرفه‌ای باقی‌مانده و کمتر بازدیدکننده‌ای میل به چشیدن و خوردن دارد. نشان به آن نشان که فاطیما در غرفه لبنان، آخرین لقمه نانِ شاورما را با کمی مخلفات پیتزای عربی بر پیش‌دستی ِ بازدیدکننده‌ای دیررسیده می‌گذارد و تمام. پایان این جشنواره نیز با برداشتن عکس‌های یادگاری دانشجویان در محوطه دانشگاه همراه است؛ عکس‌هایی رنگارنگ از جمع میلت‌هایی گوناگون در لباس های ملی و با لبخندهایی خاطره‌انگیز.



منبع:همشهری آنلاین

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا