خیانت زن شوهردار به جنایت ختم شد | گفت تو را به همه آرزوهایت میرسانم!
به گزارش همشهری آنلاین، زن ۲۵ ساله که به اتهام همدستی در ارتکاب یک جنایت هولناک با همسرش دستگیر شده بود، با بیان این ماجرا درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری بانوان مشهد گفت: ما از اقشار ضعیف جامعه هستیم که در حاشیه شهر زندگی میکردیم. پدرم یک کارگر ساده و مادرم نیز خانهدار بود. پدرم با همه تلاشهایش از عهده مخارج زندگی برنمیآمد و حتی نمیتوانست هزینههای ازدواج فرزندانش را تامین کند.
من هم که آخرین فرزند خانواده بودم آرزوهای زیادی داشتم و در رویاهای خودم به دنبال خوشبختی میگشتم، اما خوب میدانستم که در خانه پدرم به هیچکدام از آرزوهایم نمیرسم. به همین دلیل تصمیم به ازدواج گرفتم. مدتی بود که نگاههای پسر جوانی در محل زندگی توجهم را جلب کرده بود که بالاخره یک روز با او در محله آشنا شدم. ارتباط من و «ع» چندین ماه به طول انجامید تا اینکه روزی از او خواستم به خواستگاریم بیاید و این رابطه پنهانی را جدی و آشکار کند. او هم با خانوادهاش به منزلمان آمد و اینگونه من برای رهایی از شرایط سخت منزل پدرم پای سفره عقد نشستم و با «ع» ازدواج کردم.
- تاوان سنگین چشمهای جادویی یک دختر | هنوز غروب آن روز شوم را خوب به یاد دارم
- فرار دختر ۱۵ ساله با عشقش در شب خواستگاری | قتل و تهدید؛ سرانجام یک عشق مجازی
طولی نکشید که زندگی مشترک ما در طبقه پایین منزل پدرشوهرم در حالی آغاز شد که با کمک آنها مقداری از لوازم دست دوم و اولیه را تهیه کرده بودیم. اوایل همسرم در ساختمانهای مسکونی کارگری میکرد و گاهی نیز از دوستانش گوشیهای سرقتی را میخرید و با قیمت بالاتر به مالخران حرفهای میفروخت تا مخارج زندگی را تامین کند. به همین دلیل رفت و آمد دوستان شوهرم به منزل ما زیاد شد و او قرارهای خرید و فروش گوشیها را در منزل میگذاشت.
در این میان یکی از دوستان صمیمی شوهرم که «الف» نام داشت و بیشتر از دیگران به خانه ما رفت و آمد میکرد، روزی پیشنهاد ارتباط و دوستی به من داد، ولی من با اخم و ترشرویی با او برخورد کردم و پیشنهادش را نپذیرفتم.
شوهرم از این موضوع خبر نداشت و به این خاطر مزاحمتهای «الف» بیشتر شد تا اینکه بالاخره یک پیام وسوسهانگیز از طرف او دریافت کردم که نوشته بود «من یک دستگاه خودروی سرقتی خارجی را معامله کردهام و پول زیادی به دستم رسیده است، اگر پیشنهادم را بپذیری، تو را به همه آرزوهایت میرسانم و خودرویی را که عاشقش هستی برایت میخرم».
با این پیام به فکر فرو رفتم و برای آنکه به درستی ادعایش پی ببرم، با او قرار گذاشتم و بعد از مشاهده موجودی حسابش نظرم تغییر کرد و به همین خاطر پیشنهادش را پذیرفتم. چند ماه از این ارتباط پنهانی نگذشته بود که پولی به دستمان رسید و بازسازی منزلمان را آغاز کردیم. در این مدت من هم به طبقه بالا و نزد خانواده شوهرم رفتم.
- پرونده پیچیده قتل یک زن با شلیک به قلبش ؛ پزشکان مقصر بودند نه قاتل!
هنوز ۲ هفته بیشتر از این ماجرا نگذشته بود که «الف» با من تماس گرفت و گفت قرار است برای معامله گوشی تلفن به منزل شما بیایم. تو هم برای دقایقی به طبقه پایین بیا. ولی من هرچه منتظر تماس یا پیام «الف» شدم که به طبقه پایین بروم، خبری نشد. حدود ۲ ساعت بعد با او تماس گرفتم، اما شوهرم گوشی او را پاسخ داد و از من خواست به طبقه پایین بروم.
در یک لحظه پیکر خونآلود «الف» را کف خانه دیدم. وحشت سراسر وجودم را فراگرفت، ولی شوهرم توجهی به من نداشت و کاملا بیاعتنا بود. در همان شرایط چشمم به چالهای افتاد که در گوشه اتاق حفر شده بود. «ع» با تهدید و فریاد از من خواست او را درون چاله دفن کنیم. من هم اشکریزان با او همدستی کردم.
شوهرم تا مدتی حتی یک کلمه هم با من صحبت نمیکرد تا اینکه بالاخره کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد وارد منزلمان شدند و … .
زن جوان در حالی با دستور سرهنگ سمیه گلزاری رئیس کلانتری بانوان مشهد تحتالحفظ به شعبه ۲۵۸ ویژه پروندههای جنایی انتقال یافت تا زوایای پنهان این ماجرا را بازگو کند که با چشمانی اشکبار و در آخرین جملات خود گفت: خیلی در زندگی اشتباه کردم چراکه خیانت من این جنایت را رقم زد.